گزارش تورم روز سهشنبه از سوی اداره آمار کار فوقالعاده خوب بود – یعنی بیش از آن خوب بود که قابل اعتماد باشد. به نظر می رسید این اعداد نشان می دهد که تورم در مسیر خود متوقف شده است، یا به طور دقیق تر به هدف بلندمدت 2 درصدی فدرال رزرو بازگشته است. با این حال، تعداد کمی از تحلیلگران معتقدند که مبارزه با تورم قبلاً پیروز شده است. هی، حتی من هم این را باور نمی کنم.
اما چگونه به این نتیجه می رسیم؟ چگونه سیگنال را از نویز استخراج کنیم؟ بخشی از پاسخ این است که داده ها را با نگاه کردن به تغییرات طی چند ماه صاف کنید. بسیاری از گزارشها در رسانهها بر تغییرات سال گذشته تمرکز دارند، اما به نظر میرسد که این یک پنجره طولانی در یک اقتصاد به سرعت در حال تغییر است. مانند بسیاری دیگر از اقتصاددانان، من عمدتاً بر تغییرات سه ماهه تمرکز کرده ام.
با این حال، حتی این نیز برای تصحیح نوسانات وحشی قیمت که به وضوح نباید سیاست اقتصادی را هدایت کند، کافی نیست. در سال 1975، رابرت گوردون از دانشگاه نورث وسترن، تمرکز بر تورم را به استثنای قیمتهای نوسان مواد غذایی و انرژی پیشنهاد کرد. این معیار به اصطلاح اصلی به روشی استاندارد برای ارزیابی تورم «زمینه ای» تبدیل شده است. از آن زمان، تدابیر دیگری نیز پیشنهاد شده است و تا همین اواخر، همگی تمایل داشتند داستان های کم و بیش مشابهی را روایت کنند.
با این حال، در این مرحله، معیارهای مختلفی از تورم اصلی در سراسر نقشه وجود دارد. در اینجا تصویری از نرخهای تورم طی سه ماه گذشته (محاسبهشده بهعنوان نرخهای تغییر سالانه) برای شش معیاری است که من دنبال کردهام. من اقدامات و چرایی استفاده از آنها را در یک دقیقه توضیح خواهم داد:
خوب، بسته به معیاری که انتخاب می کنید، تورم اساسی تقریباً از 7 درصد – بسیار بالاتر از هدف فدرال رزرو – تا کمتر از 1 درصد، بسیار پایین تر از هدف است. این مفید نیست!
من فکر نمیکنم این مشکل عمدتاً مربوط به دادهها باشد. در عوض، چیزی که ما داریم یک مشکل مفهومی است: به هر حال منظور ما از تورم «زمینه ای» چیست؟ من میخواهم استدلال کنم که پاسخ این است که منظور ما دو چیز متفاوت است که در گذشته نسبتاً به خوبی همسو شدهاند، اما اکنون اصلاً یکسان نیستند.
اما ابتدا در مورد آن اقدامات:
-
تورم میانه، محاسبه شده توسط فدرال رزرو کلیولند، سعی می کند با بررسی نرخ تورم کالاها در میانه توزیع کلی، نوسانات را هموار کند، در حالی که نیمی از سایر کالاها تورم بالاتر، نیمی کمتر را تجربه می کنند.
-
میانگین تورم از نظر مفهومی مشابه است، اما اطلاعات کمتری را به بیرون پرتاب می کند، تنها بزرگترین و کوچکترین 8 درصد تغییرات قیمت را حذف می کند.
-
هسته فورمن (همچنین اصطلاح من) معیاری است که توسط هاروارد محاسبه شده است جیسون فورمن (پیگیری واقعاً پیشنهاد شما). این به هسته سنتی بازمی گردد، اما تورم سرپناه را که توسط اداره آمار کار محاسبه می شود با اجاره بازار که توسط شرکت های خصوصی مانند Zillow برآورد شده است، جایگزین می کند.
چرا این اقدامات اینقدر متفاوت به نظر می رسند؟ بسیاری از آن به مسکن مربوط می شود. آمارهای رسمی میانگین مبلغ پرداختی توسط اجارهکنندگان را تخمین میزنند. فرض بر این است که آمریکاییهایی که خانههایشان را دارند، «اجارهای معادل مالکان» میپردازند که تخمینی است از مبلغی که در صورت اجاره خانههای خود به خودشان پرداخت میکنند، این برآورد عمدتاً بر اساس اجارههای واقعی آپارتمان است.
این رانت ها، واقعی و منتسب، تقریباً 40 درصد از تورم اصلی سنتی را تشکیل می دهند. در عمل، آنها نقش مسلط تری را در تورم میانه و متوسط بازی می کنند. اما نکته اینجاست: اکثر اجارهکنندگان اجارههای بلندمدت دارند، بنابراین برآوردهای رسمی اجاره، که بر اساس آنچه مردم واقعاً پرداخت میکنند، بیشتر منعکسکننده آن چیزی است که مستاجران جدید ماهها پیش پرداخت میکردند.
به طور معمول، این مسئله بزرگی نیست. اما اخیراً اتفاقات وحشیانه ای در بازارهای اجاره رخ داده است. افزایش شدید تقاضا برای فضای بیشتر در سال 2021 وجود داشت که احتمالاً ناشی از افزایش کار از خانه بود که اکنون کاهش یافته است. در نتیجه، اجاره بهای مستاجر جدید به شدت افزایش یافته بود، اما اکنون در حال کاهش است. بنابراین، اقدامات رسمی اجاره بها به جای آنچه اکنون اتفاق میافتد، اساساً منعکسکننده آن چیزی است که مدتها پیش اتفاق میافتاد. در اینجا نرخ های سه ماهه تغییر در معیار اجاره BLS و معیار اجاره آپارتمان جدید Zillow آورده شده است:
بنابراین، کم و بیش میتوانید درک کنید که چرا شاخصهای اصلی مختلف بسیار متفاوت به نظر میرسند: اقداماتی که از هزینههای مسکن رسمی استفاده میکنند، بسیار بالا هستند، زیرا هنوز منعکسکننده افزایش اجارهبها هستند که اکنون اساساً پشت سر ماست، در حالی که اقداماتی که یا مسکن را حذف میکنند یا از فعلی استفاده میکنند. اجاره در بازار بسیار کمتر است.
با این حال، در این صورت، معیار درست چیست؟ اکنون مشکل مفهومی پیش میآید که قبلاً به آن اشاره کردم: به هر حال تورم «زمینهای» به چه معناست؟
یک پاسخ ممکن این است که این به معنای تورم ناشی از هزینههای عموماً بیش از حد است تا مسائل خاص بخشهای خاصی از اقتصاد. اگر این چیزی است که ما نگران آن هستیم، احتمالاً باید به دنبال اقداماتی باشیم که به هر طریقی، رانت های عقب مانده بازار را از تصویر خارج می کند.
با این حال، آنچه احتمالاً بسیاری از اقتصاددانان در ذهن دارند، چیز دیگری است: آنها نگران هستند که تورم در اقتصاد “تثبیت” کند. مدلهای تورم در کتابهای درسی میگویند زمانی که کسبوکارها و کارگران انتظار تورم مداوم را داشته باشند، این تورم به خودی خود تداوم مییابد، زیرا مردم قیمتها و دستمزدها را بر اساس این باور تعیین میکنند که دیگران قیمتها و دستمزدها را در آینده افزایش خواهند داد. و به محض اینکه تورم ریشهدار شد، داستان ادامه مییابد، کاهش دوباره آن مستلزم یک رکود اقتصادی بد است.
بنابراین کدام یک از این معیارهای اصلی مختلف به ما می گوید که آیا تورم در حال ریشه یابی است؟ تا جایی که می توانم بگویم، هیچ کدام.
با این حال، ما شواهد مستقیمی در مورد انتظارات تورمی داریم. به عنوان مثال، در اینجا نتایج یک نظرسنجی در حال انجام توسط فدرال رزرو نیویورک آمده است:
مردم انتظار دارند که تورم در سال آینده افزایش یابد، احتمالاً به این دلیل که آنها از افزایش قیمت بنزین در اوایل امسال برون یابی می کنند. اما انتظارات تورمی میان مدت بسیار پایین است. فقط هیچ نشانه ای از تثبیت تورم وجود ندارد.
پس کجای مبارزه با تورم هستیم؟ تا همین اواخر مشخص بود که هزینههای کلی خیلی سریع افزایش مییابد که نمیتوان با تورم پایین سازگار باشد، و اندازهگیری superdupercore من نشان میدهد که این ممکن است هنوز هم درست باشد. من مطمئناً درک می کنم که چرا فدرال رزرو هنوز آماده اعلام پیروزی نیست.
اما با توجه به فقدان شواهدی مبنی بر اینکه تورم در حال تثبیت است، پیروزی ممکن است بسیار نزدیکتر از آن چیزی باشد که بسیاری تصور می کنند.