کوارای ناپولی راز خود را به اشتراک می گذارد & آزادی امضای من است&

ناپل، ایتالیا – ستاره برتر فوتبال اروپا برای مدت کوتاهی ناآرام به نظر می رسد. تنظیم نیست. این تقریباً عالی است: او به نرده‌ای از آهن فرفورژه در تراس هتل بزرگ پارکر تکیه داده است، تمام شیشه‌های برش‌خورده، ظرافت‌های زیبای اپوکم، شهر ناپل که به دریای زیر پایش می‌ریزد. در پشت او کوه وزوویوس، در ابرها حلقه زده است.

نه، این ژست است که خویچا کوارتسخلیا را گیج کرده است. او نمی تواند تصمیم بگیرد که با بازوهایش چه کند. اگر آنها را خیلی نزدیک کند، سفت و متشنج به نظر می رسد. اگر به آنها اجازه دهد که خیلی دورتر سر بخورند، او را به یک لجن کشی می کشاند. او نمی تواند سازشی پیدا کند که او را خوشحال کند. یک لحظه گیج می شود. و در آن لحظه، او فقط کمی خارج از منطقه راحتی خود است.

به نوعی، این کاملاً اطمینان بخش است. به هر حال، در بخش عمده‌ای از نه ماه گذشته، فوراً مشخص نشده است که اصلاً چیزی وجود داشته باشد که بتواند کواراتسخلیا را از تعادل خارج کند. همه چیز برای او چنان خوشبختانه و غیرممکن پیش رفته است که حتی گاهی اوقات او را پس می گیرند.

او گفت: «از زمانی که وارد شدم، انگار در خواب هستم.

اغلب، احساس تماشای یکی نیز می شود. مسیرهایی مانند کوارتسلیا دیگر اتفاق نمی افتد. هیچ حسی یک شبه در فوتبال مدرن وجود ندارد. چیزهای بزرگ بعدی بازی، بزرگان در انتظار آن، قبل از اینکه در سنین نوجوانی باشند، برداشته می‌شوند و مورد بررسی قرار می‌گیرند.

آنها نمایندگانی در 10 سالگی دارند، معاملات کفش در 12 سالگی و میلیون ها بازدید از یوتیوب را قبل از رسیدن به 14 سالگی دارند. خیلی قبل از اینکه 16 ساله شوند توسط باشگاه های بزرگ این ورزش احضار می شوند، اسطوره هایی در مقابل آنها رژه می روند و تیم هایی که به شدت بر سر مهر و محبت و امضای آنها دعوا می کنند. استعدادی که می تواند یکی از لیگ های بزرگ اروپا را روشن کند، در حالی که هنوز در حال جوانه زدن است، شناسایی و پرورش می یابد.

اینطور نیست – تکرار: نه – در سن 21 سالگی در حالی که برای روبین کازان بازی می کرد، یک تیم متوسط ​​روسی که به طور سنتی به عنوان یکی از رقابت های درجه دوم اروپا در رده بندی قرار می گیرد، وعده آرامی نشان می دهد. اینها شرایطی نیستند که در آن بتوان بازیکنی را تهیه کرد که بلافاصله تبدیل به ویرانگرترین نیروهای مهاجم جهان شود.

با این تفاوت که دقیقاً همین اتفاق افتاده است.

کواراتسلیا تابستان گذشته با مبلغی بیش از 10 میلیون دلار به ناپولی آمد (از دینامو باتومی، در کشورش، گرجستان، پس از فسخ قراردادش در کازان). طرف ایتالیایی، طبق همه حساب ها، دو سال بود که او را دنبال می کرد.

در عرض چند ماه، هواداران باشگاه جدید او را کوارادونا یا کواراواجو خطاب کردند. یک شرکت در گرجستان شروع به ترتیب دادن پروازهای چارتر به ناپل همزمان با بازی های خانگی ناپولی کرد و اطمینان حاصل کرد که هر بار که در ورزشگاه دیگو آرماندو مارادونا به میدان می رود، گوشه کوچکی از استادیوم با پرچم های گرجستان مشخص می شود و چند صد نفر از هموطنان آنجا حضور دارند. مخصوصا برای دیدنش

تا کریسمس، ایجنت او مجبور بود به طور منظم صحبت‌ها را کاهش دهد که منچسترسیتی مشغول گشت و گذار در کیف پول بی انتها خود برای یافتن 100 میلیون دلار یا بیشتر است که ممکن است ناپولی را متقاعد کند که از پدیده نوپای خود پول نقد کند.

به نظر می رسد که هیچکدام کوچکترین نگران او نبوده است. او گفت: «شروع به قدری آرام بود که شبیه یک رویا بود. “اما در مرحله‌ای، اوایل، مجبور شدم خودم را جمع و جور کنم، به خودم یادآوری کنم که این یک رویا نیست، واقعیت است و باید در خودم قدرت پیدا کنم تا از طریق آن زندگی کنم.”

نه ماه بعد، کواراتسخلیا هنوز روکش براق سوپراستار صعودی را ندارد. موهایش ژولیده است: نه هنرمندانه یا عمدا، بلکه غیبت‌آمیز. ریش او ضخیم است اما به اندازه ای تکه تکه است که نام مستعار دیگری به نام چه کوارا را نیز به خود اختصاص داده است. او شبیه یک شاعر عاشقانه شکنجه شده یا یک دانشجوی سیاسی مشتاق به نظر می رسد.

او انگلیسی کاملاً قابل قبولی صحبت می کند – به اندازه کافی خوب است تا با جزئیات معقول، ویژگی های سلامتی شراب گرجستان را توضیح دهد – اما اولین مصاحبه مهم خود از زمان مهاجرت به ایتالیا را ترجیح داد تا از طریق یک مترجم در تفلیس انجام شود. او توضیح داد که یکی از دوستان مادر دوست دخترش در پارلمان کشور کار می کند. او بدون اشاره ای به کنایه گفت: «او معمولاً با افراد مهم کار می کند.

مشخص است که او چقدر سبک جدید خود را پوشیده است، وزن انتظاری که به سرعت در اطراف او جمع شده است را به راحتی تحمل کرده است. او گفت: «من تمایل دارم به طور پیش فرض سپاسگزاری کنم. “من برای هر عشق و محبتی که مردم به من نشان می دهند سپاسگزارم. می دانم که ستایش است، اما انگیزه و الهام هم هست. مسئولیت بزرگی است. من باید در هر بازی ثابت کنم که می توانم همانطور که قول داده ام انجام دهم.”

در هیچ نقطه ای به نظر نمی رسید که ممکن است مشکل باشد. کوارتسلیا در 21 بازی در اولین فصل خود در سری آ، 10 گل به ثمر رسانده و 11 گل دیگر خلق کرده است. آخرین آنها روز شنبه آمد، هدف کتاب داستان که شامل آن بود اسلالوم بین سه مدافع و سپس شلیک شدید و بلند شوت سه گذشته و همچنین دروازه بان.

او تیمش را در مسیر پیروزی قرار داد که برتری خود را نسبت به اینترمیلان رتبه دوم در صدر سری آ به 18 امتیاز افزایش داد. ناپولی در راه رسیدن به اولین قهرمانی ایتالیایی خود در 33 سال گذشته است و اجماع مشترک دلیل آن را کوارتسلیا معرفی کرده است.

لیگ قهرمانان اروپا بیش از این دلهره آور نبوده است. اولین مشارکت او در آن رقابت القای یک بحران هویت – که هنوز حل نشده – در ترنت الکساندر-آرنولد، مدافع راست لیورپول و انگلیس بود. جدیدترین او بود یک کمک پاشنه عقب نسبتا غیر واقعی در پیروزی ناپولی مقابل آینتراخت فرانکفورت در بازی رفت مرحله یک هشتم نهایی خود.

آن رگه‌ی جذاب – این حس که بزرگترین دارایی او یک تخیل رام نشده است – به کارت ویزیت کوارتسلیا تبدیل شده است. او گفت: «این آزادی امضای من است. “این چیزی است که من در خودم تشخیص می دهم. به این دلیل است که من کاری را که انجام می دهم دوست دارم. وقتی دارم بازی می کنم، به نوعی مرا با خود می برد.”

با این حال، این چیزی نیست که او به عنوان ریشه موفقیت ناگهانی خود نسبت دهد. او قبل از پیوستن به ناپولی، تماس تلفنی طولانی با لوچیانو اسپالتی، مربی باهوش و با تجربه این باشگاه داشت. اسپالتی، طبق معمول در این مواقع، همزمان سعی داشت او را در باشگاه بفروشد و به او در مورد ماهیت وظایفش هشدار دهد.

کواراتسخلیا گفت: صحبت خوبی بود. مربی به او قول کارت سفیدی برای ابراز وجود نداد. او به من گفت که از من انتظار می رود چه کاری برای تیم انجام دهم. ما در مورد تمرکز روی کار دفاعی، در مورد حضور در بازی تیمی و اهمیت روحیه تیمی زیاد صحبت کردیم. این چیزی است که واقعاً برای او مهم است: روح.»

البته، این لزوماً چیزی نیست که از یک بازیکن هدایای کواراتسخلیا – خودانگیخته، بی بند و بار، بداهه نوازی با افتخار – انتظار می رود که بخواهد بشنود، که او نه به عنوان تک نواز، بلکه به عنوان بخشی از یک گروه معرفی می شود. و با این حال برای او کاملاً منطقی بود. او تا حدودی متوجه شد که رویکرد اسپالتی ممکن است مجموعه مهارت های او را کامل کند. او گفت: مربیان ایتالیایی معروف هستند. آنها می دانند چگونه بازیکنان را وادار به عملکرد کنند.»

با این حال، عمدتاً با روشی که او استعداد خود را می دید مطابقت داشت. او گفت: “شما با قلب خود، با اشتیاق بازی می کنید، اما با مغز خودآگاه خود نیز بازی می کنید.” “این بیش از هر چیز دیگری آگاهانه است، بر اساس آنچه در تمرین آموخته اید، بر اساس اشتباهاتی که قبلا مرتکب شده اید، بر اساس گزینه هایی که وجود دارد.”

چیزی که به نظر کار یک نابغه بداهه به نظر می رسد، از نظر کواراتسخلیا، در واقع چیزی بیش از یک الگوی ساخته شده از تجربه زیسته نیست. او در حالی که آن را کمی بیشتر می جوید، گفت: «طرز بازی من هم فکر قلبی و هم فکر آگاهانه است. اما اگر از مغز خود استفاده نکنید، هرگز پیشرفت نخواهید کرد.

او می داند که این چالش بعدی اوست.

او اذعان کرده است که تیم ها – به ویژه در ایتالیا – شروع به دفاع از او کمی متفاوت کرده اند. او ممکن است مانند یک ستاره رفتار نکند، و ممکن است احساس یک ستاره نداشته باشد، اما شروع به برخورد با او می شود. او گفت: «احساس می‌کنم عامل من در نحوه قرارگیری تیم‌ها در برابر ما ایجاد شده است.

او از این موضوع ناراحت نیست. اگر چیزی باشد، او آن را به عنوان یک تعریف می بیند. 9 ماه از ورود او می گذرد، هر تیمی که مقابل ناپولی قرار می گیرد، می داند که اگر قرار است شانسی داشته باشد، باید در جایی موفق شود که بسیاری دیگر شکست خورده اند. باید راهی پیدا کند تا خوویچا کوارتسلیا، حس یک شبه با ناپل، ستاره ایتالیا و اروپا را از منطقه آسایشش خارج کند.

Patrick Hodges

کاوشگر دوستانه استاد موسیقی مغرور. درونگرای افراطی کارشناس سفر. نویسنده. متعصب غذای بی عذرخواهی

پاربرگ سایت

تماس با ما