tekappbanner

نظر چگونه به یک دوست در ناامیدی خدمت می کنید؟

ابتدا باید در مورد پیت بیشتر به شما بگویم. ما در کودکی در کمپ تجسم در کانکتیکات ملاقات کردیم. ما یک دهه با هم کمپینگ و مشاور بودیم و تا آخر عمر صمیمی بودیم. در کمپ، پیت خوش تیپ، قوی، ورزشکار و مهربان بود. یک گوفبالیسم پرشور در مورد او وجود داشت.

مطلب خواندنی: Fairmont Baku in Baku’s Flame Towers: یکی از بلندترین هتل های جهان

یادم می آید یک بار، در حالت حماقت شدید، شروع به پریدن در سالن غذاخوری، آواز خواندن کرد و با هر پرش بلندتر و بالاتر می پرید. او سعی کرد از اتاق خارج شود، اما یک چهارچوب در وجود داشت، احتمالاً حدود هفت فوت قد، و پیت به بالای چارچوب کوبید و روی پشتش افتاد. بقیه ما که مشاوران جوان 16 ساله بودیم، این را کاملاً خنده دار یافتیم. پیت که 16 ساله هم بود، این را کاملاً خنده دار می دانست. او را به یاد می آورم که در حالت قهقهه در آنجا دراز کشیده بود و کبودی به شکل قاب در روی پیشانی اش ایجاد شده بود.

یک تابستان، من و پیت تیمی متشکل از نوجوانان 12 و 13 ساله را در یک بازی سافت بال در مقابل تیمی متشکل از 14 و 15 سال رهبری کردیم. تیم ما به طرز معجزه آسایی پیروز شد. در جشنی که پس از آن برگزار شد، من و پیت، پسرها و پسرها روی تپه‌ای روی همدیگر انباشته شدیم و در تپه‌ای متلاطم از وجد بی‌تناسب. ما هم در آغوش گرفتیم و جیغ زدیم و بالا رفتیم. فکر می‌کنم جشن ما بیشتر از بازی به طول انجامید – توده‌ای آتشفشان مانند از تأیید خود مردانه که به عنوان یکی از لحظات شادی ناب زندگی در حافظه من باقی مانده است.

با گذشت سالها، پیت در کالج به خوبی کار کرد، به نیروی دریایی پیوست، به دانشکده پزشکی رفت و جراح چشم شد. شب‌های قبل از جراحی، پیت بسیار مراقب خود بود، بیرون نمی‌ماند، مطمئن می‌شد که خواب کافی برای انجام کاری که دوست دارد داشته باشد. ده شب بعد از عمل جراحی، او با بیمارانش تماس می گرفت تا ببیند چه احساسی دارند. همسرش جن، دوست عزیزی که او نیز با ما در کمپ بود، فقط برای شنیدن لطافت لحن او در آن تماس‌ها، مهربانی آرامش‌بخش رفتارش، در آن اطراف درنگ می‌کرد.

ظاهراً او شبیه فردی بود که در حلقه من کمترین احتمال ابتلا به افسردگی ویرانگر را داشت، با روحیه ای شاد، ازدواجی شاد، شغلی پربار و دو پسر واقعاً شگفت انگیز، اوون و جیمز. اما او بیشتر از آنچه من می دانستم آسیب های دوران کودکی را تحمل می کرد و در نهایت افسردگی او را فرا گرفت.

Giovanna Yu

گیک بیکن. ماون قهوه. ارتباط ظریف جذاب. متخصص مواد غذایی به طرز خشمگینی فروتن.

تماس با ما